"شبانه" از احمد شاملو
متن اثر:
یاران من بیایید
با دردهایتان
و بار دردتان را
در زخم قلب من بتکانید
من زنده ام به رنج...
می سوزدم چراغ تن از درد...
یاران من بیایید
با دردهایتان
و زهر دردتان را
در زخم قلب من بچکانید.
نقد عملی:
شاعر، شعر خود را با کلمه "یاران" شروع کرده و تضادی را در مقابل آن قرار داده سپس در بند دوم از حال خویش سخن گفته و بند سوم باز کلمه "یاران" را روبروی تضادی قرار داده. شاید بتوان گفت شعری است درباره تنش انسان امروز با جامعه ی خویش.
بند اول با واژه ی "یاران" شروع می شود و در مقابل تضادهای "دردها" و "زخم قلب" قرار داده. شاعر با جمله ی روشنی شعر خود را شروع می کند اما بلافاصله آرامش حاکم را بر هم می زند. چنین می نماید که شاعر می پندارد، آمدن یاران اتفاق خوب و نیکی است اما سپس اسباب زحمت می شود و دوست در جامعه امروز دروغی بیش نیست. از طرفی دیگر شاید بتوان چنین برداشت کرد که شاعر دوستان خود را به همدردی دعوت می کند.
در بند دوم تضاد قوی می آید که در روشن سازی بند یک بسیار موثر است. او "زندگی" خود را مملو از "رنج" نمی داند، بلکه رنج را دلیل اصلی زنده بودن خویش می داند! وی زندگی نفسانی را به چراغی تشبیه می کند که سوختنش درد است و یا این که روشن می کند و نیازمندیم به آن، می سوزاند و زندگی را با رنج همراه می داند اما آن را پدیده ای مثبت می داند و درد و رنج را باعث تعالی انسان می شناسد.
بند سوم همان بند یک اما با اندکی تغییر است. واژه "بار" به "زهر" در بند سوم تغییر یافته و فضای منفی تری را می آفریند و از یاران می خواهد "زهر" را در "قلب" او بچکانند. شاعر با پا فشاری خود را به این موضوع بیان می کند که دوستان باعث زحمت می شوند و درد انسان را زیاد می کنند.
می توان این عقیده و تفکر فلسفی را پشت این شعر یافت که زندگی این جهان، همواره پر درد و مشقت است. حتی آنگاه که وصل "یاران" میسر می شود باز باید دردی را که همراه خود می آرند به بودنشان خرید. و در نهایت هدف شعر در بند دوم نهفته است. شاعر در بند دوم می گوید از این درد و رنج گله ای ندارد و مقابل آن سینه سپر کرده چرا که دلیل زنده بودن انسان را تعالی می داند که این تعالی فقط با رنج ممکن می شود.